در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»

تصنیف‌خوانی مجالس زنانه در قالب نمایش ایرانی

سیدعلی تدین‌صدوقی: نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»، همان‌طور که از نامش به ذهن متبادر می‌شود، خود در ورطه بلبشویی به لحاظ متن و اجرا به‌نوعی سردرگمی و تکرار افتاده است. به دیگر سخن نمی‌توان «بلبشو را با بلبشو نشان داد» همان‌طور که نمی‌توان انتظار را با انتظار نشان داد. مسئله مورد نظر به لحاظ دراماتیک مفهوم و تأثیر و تبعات و... انتظار است و نه‌فقط شکل ظاهری انتظار کشیدن و با این اوصاف نمایش «مجلس بلبشو جور کردن» نیز از این قاعده مستثنا نیست زیرا این‌گونه می‌شود «بلبشو اندر بلبشو» که در آن صورت دیگر نه نمایش است و نه تئاتر، چراکه نه در حیطه نمایش‌های سنتی-آیینی با تعاریف و عناصر خاصش می‌گنجد و نه در حیطه تئاتر و پرواضح است که تلفیقی از این دو نیز نیست زیرا تلفیق نمایش و تئاتر خود مقوله‌ای سخت و تخصصی است که از عهده هرکس برنمی‌آید. شاید لازم است که نگاهی گذرا و مختصر در مورد مفهوم، کاربرد و تفاوت نمایش و تئاتر داشته باشیم تا موضوع بیشتر برای‌مان روشن شود که دریابیم اصولاً با چه مبحثی روبه‌رو هستیم.

نمایش همان تئاتر است؟ 

باید گفت از منظر راقم، واژه «نمایش»، جایگزین واژه یونانی «تئاتر» نیست. «نمایش»، کلمه‌ای ایرانی است که به قرن‌ها قبل بازمی‌گردد. تئاتر از آن واژگانی است که تقریباً در همه زبان‌ها و فرهنگ‌ها به همین‌گونه استفاده می‌شود و جایگزینی برایش نگذاشته‌اند و به‌مرورزمان دیگر تبدیل به یک اصطلاح شده است و در همه فرهنگ‌ها با همین مفهوم مصطلحش استفاده می‌شود و در زبان‌های مختلف به همین‌گونه جا افتاده است. هرچند که در زبان عربی کلمه مسرح به معنی نمایش و تئاتر هم به کار می‌رود که البته بیشتر به جایگاه داستان‌گویی و مکان سخنرانی گفته می‌شود. دراین‌باره باید گفت خود کلمه تئاتر نیز باز به جایگاه سخنرانی یا مکان اجرا اشاره دارد نه خود مفهوم بسیط نمایش، البته این بحثی مفصل است که در این مقال نمی‌گنجد، بااین‌حال کلمه «نمایش» در زبان فارسی وسیع‌تر و کامل‌تر است و به خود نمایش دادن و اجرا اشاره دارد.

درواقع «نمایش»، معنای خاص‌تر و وسیع‌تری دارد و در مقابل، تئاتر عام‌تر است. می‌توان گفت نمایش به هر آنچه سرگرم‌کننده و قابل‌دیدن است گفته می‌شود؛ اعم از معرکه‌گیری، پرده‌خوانی، نقالی، تعزیه، تخت‌حوضی، انواع ورزش‌ها، شعبده و... درواقع به هر آنچه جمعی را در یک مکان برای دیدن و تجربه کردن یک رویداد و اتفاقی خاص و سرگرم‌کننده گرد می‌آورد، می‌توان «نمایش» گفت. با این تعریف پس می‌توان تقریباً هر اتفاق سرگرم‌کننده‌ای را نمایش خواند و نیازی هم نیست که برایش زیاد قلم‌فرسایی کرد و درعین‌حال کوشید وجوه تکنیکی و دراماتیکی و دیگر عناصر تئاتری را بر آن مترتب ساخت. هرچند که نمایش نیز در حوزه‌های خاص و ویژه خود، خصوصیات، تعاریف، مفاهیم، معانی و ویژگی‌های تکنیکی، عملی، هنری، فرهنگی و تجربی خویش را داراست.

به دیگر سخن در نمایش‌های آیینی-سنتی یا نمایش ایرانی، نباید به دنبال نشانه‌ها و نمادها و ساختار دراماتیک و منطق روایی قصه یا ماجرا و میزانسن و حرکت و شخصیت‌پردازی و کاراکترسازی و پرداخت‌های موضوعی و موضعی و کنش و واکنش و حس و بیان و بدن و... دیگر عناصر دراماتیک و تکنیکی که بیشتر خاص تئاتر است، گشت. آثاری ازاین‌دست با تعریفی که از آن رفت، در ردیف به‌اصطلاح نمایش‌های ایرانی هستند که البته با تمام ضعف‌ها و قوت‌هایش می‌باید همین‌گونه نیز پذیرفته شوند.

نمایش «مجلس بلبشو جور کردن» به نویسندگی و کارگردانی فرشید قلی‌پور که این روزها در تماشاخانه سنگلج روی صحنه است، از این قاعده مستثنا نیست، چون یک نمایش در مدل ساختاری نمایش‌های سنتی-آیینی یا همان نمایش ایرانی است.

پرواضح است که نویسنده و کارگردان این اثر، تحت تأثیر بیضایی بوده؛ به‌ویژه نمایشنامه «پرده خانه» که حتی در پرداخت نوع زبان نمایش نیز سعی کرده است از آن وام بگیرد.

اما باید گفت نمایش «پرده خانه» بیضایی، علاوه بر اینکه در گونه نمایش ایرانی است، دارای وجوه دراماتیک و تئاتری نیز هست و منطق روایی در قصه و ایضاً پرداخت‌های دراماتیک و کاراکترسازی و دیگر عناصر تئاتری با وجوه و شیوه‌های نمایش ایرانی استادانه در یکدیگر تنیده شده‌اند و همین موضوع موجب گیرایی آن نمایشنامه و منحصربه‌فرد بودنش شده است. باید گفت گلاب آدینه با استفاده از همین وجوه تئاتری و البته نگاه و تجربه و دانش تئاتری خویش توانست اجرایی دراماتیک و به‌یادماندنی از این نمایشنامه ماندگار را که آمیخته‌ای از عناصر تئاتر و نمایش ایرانی است و البته زیرلایه‌ها و مفاهیم متعدد و گسترده و کاراکترپردازی‌های خاص خود را دارد، به صحنه ببرد که در زمان اجرا با استقبال پرشور مخاطبان نیز روبه‌رو شد.

متنی که کامل نیست 

باید گفت نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»؛ کم‌تر دارای وجوه نمایشی و تئاتری است و نتوانسته این تلفیق ظریف و تکنیکی را به کار ببرد. درواقع متنی نه‌چندان کامل است که تا نیمه‌های آن هنوز مشخص نیست که چه اتفاقی افتاده و داستان چیست و به‌اصطلاح قصه از چه قرار است. فقط پنج دختر را می‌بینیم که مدام از زندگی و شوربختی خود می‌نالند و هرکدام به‌نوبت در نور موضعی قرار می‌گیرند و دیالوگی را در این خصوص بیان می‌کنند و بدون منطق و دلیل دراماتیک هر بار شروع به خواندن تصنیف و ترانه‌های زنانه می‌کنند.

نزدیک به بیش از 30 دقیقه از نمایشی که 50 دقیقه است، می‌گذرد و هنوز وارد اصل موضوع و داستان نشده‌ایم و درنهایت مخاطب متوجه می‌شود انگار این دخترها وجه‌المصالحه قرار گرفته‌اند و به یک ژنرال خارجی فروخته شده‌اند یا بابت بدهی‌ای که معلوم نیست برای چیست، به‌عنوان «عمله طرب» ارائه شده‌اند. اینکه این ماجرا در زمان قاجار یا دوره مشروطه -که در نمایش بدان اشاره‌ای گذرا می‌شود- اتفاق افتاده یا نه و آیا این موضوع سند تاریخی دارد نیز خود یکی دیگر از مسائل لاینحل این متن است. هرچند که روایت می‌‌تواند تمام تخیلی باشد و این رویکرد ذاتاً در تئاتر و نمایش، اشکال چندانی هم ندارد؛ اما زمانی که شما به یک تاریخ مشخص و نام‌های مشخص اشاره می‌کنید و به مسائل و ستمی که در زمان ارباب‌رعیتی به مردم و روستاییان روا می‌شده می‌پردازید، آن‌گاه این کار دیگر نیاز به مستندات خاص خود را دارد. کاری که بیضایی می‌کند، درواقع شناخت، تحلیل و کشف در تاریخ و شخصیت‌های اسطوره‌ای و تاریخی، وقایع و رویدادها و چرایی و چگونگی آن‌ها، شرایط اجتماعی، سیاسی، مذهبی، فرهنگی، سویه‌های اعتقادی  و... در هر دوره و درنهایت تلفیق این داشته‌ها با برداشت‌های خودش از وقایع و البته درآمیختن همه این‌ها با اکنون و امروز با به‌کارگیری تخیل خود به‌عنوان یک نویسنده و هنرمند است.

نمایش برای بازنمایی آنچه در ذهن نویسنده و کارگردان است و می‌خواهد آن را بیان کند و به صحنه بکشاند، چندان موفق نیست. به‌گونه‌ای که تماشاکنان در انتهای کار نمی‌دانند که بالاخره ماجرا از چه قرار بوده است. مدام نالیدن این دختران از شوربختی‌شان درواقع در بیشتر نمایش‌هایی ازاین‌دست بارها تکرار شده است. مسئله چرایی این بدبختی و البته تا چه اندازه درست بودن آن است. اینکه تمام مردان روستا و خانواده دخترها هیچ عکس‌العملی از خود در مورد اتفاقی که برای آن‌ها افتاده نشان نمی‌دهند خود موردی است که  چندان طبیعی و قابل‌باور به نظر نمی‌رسد زیرا می‌دانیم  که مردان روستایی غیرتمند هستند و در این موارد به سکوت رضا نمی‌دهند. گویی تنها برای پیش بردن قصه دخترها و درنهایت بردن آنان به خارج توسط ژنرالی که معلوم نیست کیست، چیده شده است که تصنعی می‌نمایاند. آیا همه این دخترها بدبخت هستند و زندگی ناخوشایندی داشته و دارند آن وقت این دختران روستایی این همه ترانه و تصنیف و به‌اصطلاح بازی‌سازی‌ها را از کجا فراگرفته‌اند؛ این نیز باورپذیر جلوه نمی‌کند و...

درواقع بیشتر این‌گونه به نظر می‌رسد که نویسنده از تصانیف مجالس زنانه زمان قاجار که از فرط استفاده به‌جا و نابه‌جا و تکرار آن در نمایش‌های مختلف در این سال‌ها اخیر دیگر نخ‌نما، کلیشه‌ای و تکراری شده است و مخاطبان تقریباً این تصنیف‌ها را حفظ شده‌اند، استفاده کرده است و حالا با انتخاب بخشی از آن‌ها، درواقع در بین و یا برای هرکدام از تصنیف‌ها و ترانه‌هایی که خوانده می‌شود، داستانک و ماجرایی را نیز نوشته و جای داده است. چنانچه تصنیف‌ها و ترانه‌های خوانده شده در این نمایش را برداریم دیگر چیزی از متن و اجرا باقی نخواهد ماند، جز ناله کردن‌های تکراری از شوربختی این دختران که همگی روستایی و به‌اصطلاح از رعایا هستند.

پایان‌بندی مناسب 

از این‌ها که بگذریم به نشانه‌گذاری‌ها می‌رسیم که در ظاهر تنها وجه بارز اجراست. از همان ابتدای ورود به سالن پرده‌هایی که از بالا تا پایین صحنه را پوشانده‌اند، جلب نظر می‌کند. پرده‌هایی که پرچم ایران، روس  و... را به ذهن متبادر می‌سازد، از طیف رنگ‌های مختلف نیز در لباس بازیگران استفاده شده است.

در این میان باید گفت بازیگران تمام تلاش خود را به خرج داده‌اند، اما متن و سپس اجرا، استعداد و ظرفیت بیش از این برای ارائه را ندارد. بازیگران در همخوانی تصنیف‌ها و ترانه‌ها کم‌وبیش خوب عمل می‌کنند و نسبتاً هماهنگ هستند. باید گفت بیشتر بازی آن‌ها به همین ترانه‌خوانی‌ها و تصنیف‌خوانی‌های زنانه خلاصه می‌شود که با حرکاتی معمولی صورت می‌پذیرد؛ هرچند که شاید به دلیل مسائل خاص و محدودیت‌ها نمی‌شود این تصنیف‌ها را آن‌طور که باید با حرکات ویژه درهم آمیخت؛ اما می‌شد با طراحی نوعی رقص‎‌نگاری دراماتیک از حرکات موزون مرتبط با خاستگاه اجتماعی و فرهنگی هر ترانه و تصنیف استفاده کرد، آن‌گاه حرکات این‌گونه تکراری و کلیشه‌ای به نظر نمی‌رسید.

باز در این بخش نیز وارد مبحث میزانسن دراماتیک برآمده از کاراکتر‌پردازی و مفاهیم و زیرلایه‌ها نمی‌شویم که اصولاً در این نمایش دیده نمی‌شود و به همین حرکات موجود در اثر بسنده شده است. 

شاید بتوان گفت بخشی از نقاط قوت نمایش را می‌باید هماهنگی و همخوانی بازیگران، موسیقی همراه با کار و ایضاً زمان نمایش و پایان‌بندی نسبتاً مناسب آن دانست؛ زیرا پایان‌بندی هر اثری کاری بسیار مهم و البته نه‌چندان آسان است که در برخی نمایش‌ها نیز یا اساساً اتفاق نمی‌افتد یا به‌درستی به آن پرداخته و  توجه نمی‌شود؛ یعنی اکثر نمایش‌ها پایان‌بندی مناسب و دراماتیکی ندارند؛ اما در نمایش حاضر هم کارگردان توانسته به هماهنگی مناسب، زمان درست و مطلوب و پایان‌بندی‌ای نسبتاً دراماتیک دست یابد.




مطالب مرتبط

گفت‎وگو با کارگردان «مجلس بلبشو جور کردن»

فرشیدقلی‌پور: نمادها راهی شدند تا قصه، معنا نبازد
گفت‎وگو با کارگردان «مجلس بلبشو جور کردن»

فرشیدقلی‌پور: نمادها راهی شدند تا قصه، معنا نبازد

فرشید قلی‌پور، نویسنده و کارگردان نمایش «مجلس بلبشو جور کردن» می‌گوید برای بیان دغدغه‌های زنان از استعاره‌ها و نمادها بهره برده است تا قصه معنای خود را از دست ندهد و کشف و شهودها از طرف خود تماشاگر صورت بگیرد.

|

تازه‌ترین موضع‌گیری کاظم نظری درباره تجاوز به حریم تماشاخانه سنگلج

تازه‌ترین موضع‌گیری کاظم نظری درباره تجاوز به حریم تماشاخانه سنگلج

مدیرکل هنرهای نمایشی اعلام کرد دو وزارت‌خانه فرهنگ و ارشاد اسلامی و میراث فرهنگی، در جریان تخریب ساختمان کناری تماشاخانه سنگلج قرار گرفته‌اند و این موضوع حساس، به دقت و سرعت در حال پیگیری است.

|

شب‌چراغ نمایش «سلطان عمرا بمیرد» با حضور شهرام کرمی

تقدیر از هنرمندانی که نمایش ایرانی روی صحنه می‌آورند
شب‌چراغ نمایش «سلطان عمرا بمیرد» با حضور شهرام کرمی

تقدیر از هنرمندانی که نمایش ایرانی روی صحنه می‌آورند

شهرام کرمی، در مراسم شب‌چراغ «سلطان عمرا بمیرد» در تماشاخانه سنگلج، از اجرای نمایش‌های اصیل ایرانی در این سالن قدیمی، توسط هنرمندان استانی، قدردانی کرد.

|

گفت‌وگویی کوتاه با رضا بابک

بنیاد تئاتر ملی، می‌تواند عرصه نمایش ایرانی را به روزهای اوجش برگرداند
گفت‌وگویی کوتاه با رضا بابک

بنیاد تئاتر ملی، می‌تواند عرصه نمایش ایرانی را به روزهای اوجش برگرداند

رضا بابک، هنرمند تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران می‌گوید تشکیل بنیاد تئاتر ملی، می‌تواند گونه نمایش ایرانی را که مدتی است دچار کلیشه‌ها و تکرار شده است، دوباره شکوفا کند و به روزهای اوجش برساند.

|

نظرات کاربران